نویسنده: فیلیز ازدم
تصویرگر: عایشه اینان
مترجم: نازنین موفق
مختصری از کتاب:
باران کلید را در قفل در ِقلعه چرخاند. صدای جیرینگ جیرینگ آمد و در باز شد.
کف قلعه با کاشیهای بزرگ سیاه و سفید پوشیده شده بود. همین که پایش را روی یکی از کاشیهای سفید رنگ گذاشت، یک درِ دیگر روبهرویش ظاهر شد و وقتی پای دیگرش را روی کاشی سیاه گذاشت، یک پلکان مارپیچ روبهروی خودش دید.
اما به محض اینکه پایش را بلند کرد، همهچیز ناپدید شد…
ویژگیها:
چاپ: 1-1403
گروه سنی: ب